تاریخ انتشار : دوشنبه 23 تیر 1404 - 10:06
کد خبر : 133408

زیست در بحران؛ راهبرد اقلیت برای بازگشت به قدرت

زیست در بحران؛ راهبرد اقلیت برای بازگشت به قدرت
در حالیکه پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، فضای عمومی کشور در مسیر بازسازی انسجام ملی و اتحاد سیاسی قرار گرفته، برخی جناح‌های تندرو در داخل کشور مسیر دیگری را برگزیده‌اند؛ مسیری که بیش از آن‌که بر همدلی تأکید داشته باشد، به تسویه‌حساب سیاسی و تشدید واگرایی می‌انجامد. آیا این اقلیت سیاسی، درک درستی از لحظه تاریخی کشور دارد؟

جارستان: جنگی که از سوی اسرائیل آغاز شد برای جمهوری اسلامی ایران فرصتی بود برای نمایش قدرت میدانی و دیپلماتیک. پیام واحدی که از تهران مخابره شد، بر همدلی ملی و ضرورت ایستادگی در برابر پروژه تضعیف ایران تأکید داشت. رهبر انقلاب با صدای بلند از مردم خواستند، برای ایران بخوانند؛ نه فقط به‌معنای وطن‌دوستی، بلکه به‌منزله بازگشت به درون، به اتحاد اجتماعی، به هم‌زبانی در وقت خطر.

 

در چنین فضایی، انتظار می‌رفت که نیرو‌های سیاسی، با هر سلیقه‌ای، ضمن حفظ نقد، زبان خود را با شرایط حساس کشور متناسب کنند. اما آنچه در روز‌های پس از آتش‌بس رخ داد، خلاف این انتظار بود: حملاتی مستقیم به دولت مسعود پزشکیان، تلاش برای راه‌اندازی کارزار‌های استیضاح و حتی اظهاراتی به‌غایت خطرناک ازتریبون‌های رسمی که به‌جای دشمن بیرونی، آماج حمله را رئیس‌جمهور منتخب مردم قرار دادند. در یکی از عجیب‌ترین واکنش‌ها، یک عضو شورای شهر رشت صراحتاً خواستار ترور پزشکیان توسط اسرائیل شد. این جمله، اگرچه در ظاهر با لحنی طنزآلود گفته شد، اما محتوای آن در بزنگاه جنگی، نمادی از گسست خطرناک در زبان سیاسی است. گویی برخی از جریانات اقلیت، انسجام را نه فضیلت که مانع می‌دانند، بلکه مانعی برای بازگشت به قدرت، حتی به بهای آشفتگی در زمانه جنگ و تنش‌هایی که هنوز ادامه دارد.

 

زیست در بحران برای کسب قدرت

 

اما چرا تندور‌ها عنان از کف داده‌اند و زیست در بحران را در چنین شرایطی پی می‌گیرند؟ اولویت پاسخ به این سوال را باید در درک وسواد عمومی کسانی دانست که بازی در زمین سیاست را بلد نیستند. تندرو‌هایی که اغلب آنها مراحل حزبی و سیاسی رشد در فضای طبیعی سیاست را طی نکرده‌اند، حتی بعد از سوت پایان بازی در زمین می‌دوند. این افراد درک روشنی از ۹۰ دقیقه بازی و بازی در دقیقه ۹۰ ندارند، چراکه یک اصل مهم در دایره تعریف آنها وجود دارد: کسب قدرت بیشتر و از دست ندادن فرصت تخریب. رفتار چند روز اخیر آنها مانند همان بازکنی است که نمی‌خواهد بپذیرد بازی دوقطبی فعلا تمام شده و باید جامعه آرام را به سوی همدلی و انسجام دعوت کند. در نگاه اول، اما آنچه این بازی را برای طیف تندرو شکننده نشان می‌دهد رئیس‌جمهوری است که در نقطه مقابل ایستاده و هدایت دولت را بر عهده گرفته است. پزشکیان، چه در زبان، چه در رفتار، شباهت‌هایی عمیق با جامعه ایرانی دارد؛ ساده، صریح، بی‌تکلف و با دغدغه عدالت. همین ویژگی‌هاست که از او چهره‌ای مردمی ساخته، که تخریب‌ها را بی‌اثر می‌کند. البته حضور او در رأس دولت، برای برخی جریانات سیاسی که عادت به در‌های بسته و افراد محدود داشتند، تهدیدی برای انحصار دیرینه است، تهدیدی که از ابتدای حضور او وجود داشته.

 

اما اگر عمیق‌تر بنگریم، مسئله فقط پزشکیان نیست. ماجرا بزرگ‌تر از یک چهره یا یک دولت است. آنچه در حال وقوع است، نوعی بحران در فهم اقلیت از مفهوم «وحدت» است. وحدت، به‌ویژه پس از جنگ، نه نشانه سکوت که ضرورت ملی است. هنگامی که مقام‌های سیاسی نظام، از جمله رئیس مجلس، بر «هسته سخت ۹۰ میلیونی ایرانیان» در برابر پروژه‌هایی همچون تغییر نظام سیاسی یا تضعیف قدرت هسته‌ای ودفاعی ایران تأکید می‌کنند، این پیام روشنی برای همه جناح‌هاست: وقت درگیری درون‌گروهی نیست.

 

وحدت یا انشقاق؟

 

این وضعیت، نشانکر شکاف بنیادین در ادبیات سیاسی کشور است. ما با دو زبان مواجه‌ایم: یکی زبان همبستگی، که از دل وضعیت جنگی برآمده و حامل دعوت به انسجام است و دیگری زبان انشقاق، که در پوشش نقد، پروژه‌ای برای شکننده نشان دادن سیاست اخلاقی را پیش می‌برد. مسئله اصلی، نه تفاوت عقیده، که فروریزی معیار‌های زبان سیاست است. درخواست ترور یا آرزوی شهادت، راه‌اندازی کارزار‌های استیضاح و عدم کفایت و حمله به مصاحبه رئیس‌جمهور با خبرنگار آمریکایی و همزمانی همه این حملات سیاسی نشان می‌دهد در وضعیت استثنایی، پروژه فرسایش دولت به شکل بی‌پروا و بدون واهمه از نتایج آن پیگیری می‌شود.

 

ایران امروز، بیش از هر زمان دیگری نیازمند زبان مشترک، گفت‌وگوی بین‌نسلی، و همدلی ملی است. اختلاف نظر، جوهر سیاست است، اما انشقاق‌آفرینی در بحبوحه فشار بین‌المللی، دیگر «سیاست» نیست؛ بلکه پروژه‌ای ناخواسته در زمین دشمن است. اگر صدای رادیکالیسم بلندتر از صدای جمهور شود، نه‌تنها دولت بلکه تمامیت انسجام ملی آسیب خواهد دید. اکنون، بیش از آن‌که وقت شعار باشد، لحظه‌ای برای بازاندیشی در مرز میان نقد مشروع و تخریب ویرانگر است، البته اگر قدرت اندیشیدن برای اقلیت وجود داشته باشد./برنا

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.